سالها چشم انتظاری و صبر برای دریافت خبر از فرزند مفقودالاثرشان آنها را پیر و فرسوده میکند، اما آنها همچنان امیدوار با صدای هر زنگی از جا بلند میشوند که شاید این بار فرزندش پشت در باشد.
چادگان ـ گروه حماسه و مقاومت ـ آزاده لرستانی: از همان لحظات اول که متوجه میشود قرار است ۸ ماه بعد فرزندش به دنیا بیاید، هزاران آرزو برایش دارد. هر روز برایش ذکر و دعا میخواند تا نوگلش صحیح و سالم پا در هستی بگذارد. با صدای گریهاش در لحظه تولد همه غم و غصهاش را فراموش میکند و با بوسهای بر گونههای نوزادش عاشقانه او را در آغوش میکشد. روزها از پی هم میگذرد و چه روزهایی که «مادر» دل نگران پسرش نشده باشد و چشمانش گریان نشود. هر روز برایش ما شآءَاللَّهُ لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ الّا بِاللَّه میخواند و صدقه کنار میگذارد. جانش به پسر رشیدش بسته است. اما موقعی که پای دفاع از وطن و اسلام در میان است، همین مادر فرزندش را از زیر قرآن رد میکند و پشت سرش هم آب میریزد، به امید اینکه مرد میدان باشد و از میهن دفاع کند. او هر روز به امید خبری، حیاط را آب و جارو میکند و دستی به خانه میکشد تا زمانی که پسر رزمندهاش برگردد و فضای خانه برایش آماده باشد. چند ماه یا چند سال از حضور پسرش در جبهه میگذرد که پیک شهدا برایش خبری میآورد که در آن خبری از پیکر پسرش نیست. چارهای باقی نمیماند اهالی خانه برای شهیدشان مراسم میگیرند، اما باز او مادر است و باور نمیکند. هر آن که صدای زنگ در بلند است، با شوق پشت در میرود شاید پسرش آمده باشد. باز هم حیاط را آب و جارو میکند. اما روزها تبدیل به ماهها و سالهای متمادی میشود و مادر همچنان چشم انتظار خبری از پسرش است. دیگر پیر و فرتوت شده است. پاهایش توان راه رفتن ندارد، بیش از ۳۰ سال است که چشمانش به در دوخته شده است، اما باز هم خبری نیست!
مادر پیر و زمینگیر تو با تابوتت/ ماندهام با چه زبانی به سخن میآید ۳۴ سال چشم انتظار «محمد»ش است و بعد عروج میکند مانند عصمت صاحبنظر مادر شهید محمد علیپور اصطهباناتی که دیگر ناتوان و رنجور برای روی تخت افتاده است، به او خبر میدهند پسرش بعد از ۳۴ سال قرار است باز گردد. چشمانش را به سقف میدوزد و چیزی نمیگوید، چون هنوز هم باور ندارد. این بار مراسم در معراج شهدا برگزار نمیشود و به احترام این همه سال صبر و پایداری این مادر، پیکر محمد را به بالین مادرش میآورند. عصمت خانم دیگر اشکی برایش باقی نمانده است که بریزد، تنها بوسهای بر کفن پسرش میزند و دل از دنیا میکَند و ۶ روز بعد آسمانی میشود.