آوازه حاج قاسم در کل دنیا پیچیده بود، او قهرمان ملتهای مظلوم و کابوس قدرتهای ظالم بود. حالا حفاظت از جان چنین شخصیتی را به «وحید زمانینیا» پیشنهاد کرده بودند، مسؤولیت هم سنگین بود و هم شیرین. جوان 27 ساله تکواندوکار که در جوار حرم عبدالعظیم(ع) رشد یافته بود، وقتی حکم حفاظت را از حاج قاسم گرفت همه سختیها را به جان خرید.
چادگان-شهرری؛ نیاز گلی: آوازه حاج قاسم در کل دنیا پیچیده بود. او دیگر سردار گمنام و ناشناختهای نبود، حالا همه دنیا او را میشناختند، چه مردم مظلومی که به دست او نجات یافته بودند و چه ظالمانی که به دست او به هلاکت رسیده بودند. کل کشورهای منطقه که به دست او از زیر پرچم ظلم بیرون آمده بودند او را می شناختند و دوستش داشتند. حاج قاسم حالا متعلق به ایران نبود، آوازه او حتی دشمن را هم به حیرت درآورد، روزی نبود که عکس و اسمش در مجلات کشورهای غربی منتشر نشود. او قهرمان ملتهای مظلوم و کابوس قدرتهایی بود که پدیدآورنده داعش و ظلم در منطقه بودند. حالا حفاظت از جان چنین شخصیتی را که قهرمان خیلیها بود به وحید پیشنهاد کرده بودند. مسؤولیت هم سنگین بود و هم خیلی شیرین. وحید چیزهای بسیاری از حاج قاسم شنیده بود و گاهی هم که گذرش به او افتاده بود به چشم دیده بود. میدانست که حاج قاسم شخصیت خاص و عجیبی دارد که مانندش پیدا نمیشود دربارهاش خاطرات عجیب و جالبی شنیده بود. محافظت از جان حاج قاسم سختیهایی داشت. اینکه حاج قاسم میخواست در بین مردم باشد و خودش در میدان نبرد حضور داشت و از پشت میزنشینی بدش میآمد، کار محافظان را سختتر میکرد. با وجود همه اینها وقتی محافظت از حاج قاسم به وحید پیشنهاد شد، شخصیت حاج قاسم آنقدر برایش جذاب بود که با وجود همه سختیهایی که داشت بازهم می خواست این کار را بپذیرد و وقتی حکم حفاظت را از حاج قاسم گرفت همه سختیها را به جان خرید.