مردمی‌سازی یعنی مشارکت‌پذیر کردن آموزش و پرورش است؛ به این معنی که شرایطی را به وجود آوریم تا مردم در صحنه آموزش و پرورش حضور داشته باشند و این مشارکت، شرکت دوجانبه است.

مردمی‌سازی در آموزش و پرورش چگونه محقق می‌شود؟

به گزارش خبرنگار آموزش و پرورش چادگان، نشست تخصصی مردمی‌سازی نظام حکمرانی آموزش و پرورش(کاهش تصدی‌گری و افزایش نقش نظارت دولت) با حضور محسن حاجی‌میرزایی وزیر سابق آموزش و پرورش و مهدی نوید ادهم دبیرکل سابق شورای عالی آموزش و پرورش و نایب رئیس کمیسیون توسعه آموزش عمومی قرآن کشور در خانه اندیشه‌ورزان برگزار شد. حاجی‌میرزایی: دو مقام را باید از هم تفکیک کنیم و عدم تفکیک این دو مقام از هم، باعث خطاهای خیلی گسترده و پرشماری در نظام اجرایی شده است. یکی، مقام فهم موضوع است و دیگر مقام اقدام، تدبیر و حل موضوعات است. وقتی که در مقام اقدام در می‌آییم و می‌خواهیم فعالیتی را انجام دهیم، چون محدودیت‌های محیطی، شرایط سخت و تنگناها وجود دارد و حیطه صلاحیت‌ها و اختیارات محدود است، دائما موضوع را کوچکتر کرده و می‌خواهیم حل کنیم. این حل اینچنینی هیچوقت وافی به مقصود نیست. خطا این است که محدودیت‌های مقام عمل را به مقام فهم تسری دهیم. بنابراین اول نکته‌ای که می‌خواهم تأکید کنم این است که وقتی می‌خواهیم به موضوع مردمی‌سازی فکر کنیم، فارغ از اینکه در حال حاضر در چه مختصاتی هستیم و شرایط، محدودیت‌ها و مشکلات چیست، باید در ابتدا مسأله را به درستی بفهمیم و وقتی مسأله را به درستی فهمیدیم، در مقام اقدام، محدودیت‌ها دخالت می‌کند اما پس از فهمیدن درست مسأله است. وقتی مسأله‌ای درست شناخته نمی‌شود، مسائل غلطی را ممکن است درست حل کنیم، اما آن مسأله حل نمی‌شود و همچنان باقی می‌ماند. از این زاویه به مسأله نگاه می‌کنم و می‌خواهم مقوله مردمی‌سازی را درباره‌اش گفت‌وگو کنیم. فکر می‌کنم سه جزء مهم باید باز شده و درباره‌اش گفت‌وگو شود. اول اینکه، مردمی سازی به چه معناست؟ چیستی مردمی‌سازی باید روشن شود. دوم اینکه چرا مردمی‌سازی باید روشن شود و سوم اینکه چگونه مردمی‌سازی باید مشخص شود. پاسخی که به هرکدام از این سؤالات می‌دهیم، می‌تواند روی سؤالات دیگر ما تأثیرگذار باشد؛ بنابراین اولین و شاید مهم‌ترین گام، تعریف درست از مسأله مردمی‌سازی است. توجه کنید حل فاصل سنجیدگی و شلختگی در داشتن تعریف درست و نادرست از یک موضوع است. وقتی شما موضوعی را درست می‌توانید تعریف کنید، منسجم‌تر می‌توانید به آن بپردازید و وقتی که در تعریف اهمال می‌شود یا درک ما از تعریف، ناقص هست، به همه حوزه‌ها و سطوح مختلف مسأله تسری پیدا می‌کند. بنابراین تعریف ما باید هم جامع و هم مانع باشد. یعنی جامع مختصات، ویژگی‌ها و خصوصیات مردمی‌سازی و هم مانع اغیار باشد. یعنی زواید و عناصر غیرمرتبط از درونش پاک شده و پالایش شده باشد. اگر از موضع برداشت‌های مختلف باشد، نتیجه‌اش آشفتگی است و امکان یک حرکت هم‌افزا و مفید سلب می‌شود. برای این کار، باید مشخص کنیم که تعریفمان از مردمی‌سازی چیست؟ آیا می‌خواهیم بخشی از کارها را به مردم واگذار کنیم؟ یک فعالیت، چند فعالیت یا همه فعالیت را در یک برشی از زمان و منطقه به جامعه واگذار کنیم؟ این اتفاق، یک شکلی از مردمی‌سازی است. یک شکل دیگر این است که در صدد افزایش مشارکت مردم هستیم. در مورد دوم، تمرکز بر همکاری به جای واسپاری و واگذاری با حیطه‌های مختلف است. یعنی ممکن است این مشارکت را در مدیریت یا حوزه برنامه درسی یا در حوزه مسائل انتخاب و گزینش معلم بخواهیم اعمال کنیم. بنابراین باید روشن کنیم مقصودمان از مردمی‌سازی، کدام یک از این موارد است و آن را دقیق کنیم تا بشود درباره‌اش صحبت کرد. پرسش دومی که پاسخش می‌تواند به پرسش اول کمک کند، این است که چرا دنبال مردمی‌سازی هستیم. چه شده است که به فکر افتادیم که مردمی‌سازی کنیم؟ برای این موضوع، چند انگیزه را شناسایی کردم؛ رایج‌ترین انگیزه، انگیزه تأمین مالی است که به شکل‌های مختلف است. از اینکه پای وقف را به امور مدرسه بکشانیم تا اینکه خیرین و فعالیت‌های مختلف را انجام دهیم. جنس مشارکت، مالی است و انگیزه‌اش تأمین منابع برای آموزش و پرورش است چون تأمین منابع همواره برای آموزش و پرورش، کار سختی بوده و می‌خواهیم از جامعه برای تأمین مالی کمک بگیریم. همه ساله آموزش و پرورش با محدودیت منابع مواجه است و مشکلاتی در این زمینه دارد. یک موقع، راهبرد ما کاهش تصدی است. به این دلیل به مقوله مردمی‌سازی فکر می‌کنیم که تصورمان این است که در آموزش و پرورش بسیاری از امور که آموزش و پرورش در آن وارد شده است، امور تصدی است و باید برای کاستن از این امور تصدی به مقوله مردمی‌سازی توجه کنیم و نقش‌های تنظیم‌گرانه را می‌خواهیم تقویت کنیم. یعنی از نقش‌های تصدی‌گری بکاهیم و بر نقش‌های تنظیم‌گری اضافه کنیم.  یک موقع می‌تواند این راهبرد تمرکززدایی باشد یعنی انگیزه‌مان این است که از تمرکز کم کنیم و یک موقع به عنوان راهبرد اصلاحی به آن فکر می‌کنیم. می‌گوییم رویکردمان به مدارس غیردولتی، رویکرد درستی نبوده است و قابل نقد است و می‌خواهیم جایگزین مدارس غیردولتی، مدارس مردمی کنیم. یعنی یک رویکرد اصلاح راهبرد پیشین مدنظر است. یک خطایی کردیم که می‌خواهیم درست کنیم. یک زمانی هم انگیزه این است که بدون مشارکت مردم، کار سامان نمی‌گیرد و شرط تحول ورود به عرصه مردمی‌سازی آموزش و پرورش است و ما برای تحقق مأموریت‌های آموزش و پرورش نیازمند آن هستیم. ترکیبی از این موارد هم می‌تواند مدنظر باشد البته انگیزه‌هایی هم ممکن است به ذهن بنده نرسیده ولی مطرح باشد. اگر بخواهیم ارزیابی درستی از کارهای خودمان داشته باشیم باید ببینیم چرا دنبال آن هستیم. گرایش بنده به همان آخری است یعنی اعتقادم این است که پیش‌نیاز تحول واقعی در عرصه آموزش و پرورش، رویکرد مردمی‌سازی است اما چرا؟ یکی از مهم‌ترین دلایل این است که آموزش و پرورش به شدت متأثر از خانه و جامعه است. اینها می‌توانند تقویت کننده اهداف و آرمان‌های آموزش و پرورش باشند و می‌توانند تضعیف کننده او باشند و حتی می‌توانند از اعتبار ساقطش کنند و آموزه‌های مدرسه را ویران کنند. بنابراین پیوستگی ارگانیک، سیستمی و مجموعه‌ای بین مدرسه، خانه و جامعه لازمه تحول است و تسهیل‌کننده تحقق آرمان‌هاست. اگر به دنبال تحول اساسی و عمیق در درون نظام تعلیم و تربیت هستیم راهی جز این نداریم. یکی از آسیب‌هایی که در طی دهه‌های گذشته اهداف و آرمان‌های نظام تعلیم و تربیت را تخریب کرده است، همین غفلت است که گسیختگی و گسستگی بین خانه، مدرسه و جامعه مشکلات جدی را به وجود می‌آورد؛ اینها شرکای راهبردی ما هستند. این شرکای راهبردی باید در یک همکاری راهبردی با هم قرار گیرند و فعالیت کنند. اعتقاد این رویکرد بر این است که اهداف زمانی محقق می‌‌شود که درباره اهداف با تمام ذی‌نفعان اصلی به یک جمع‌بندی مشترک و هدف‌های روشن برسیم. رسیدن به چنین سطحی از توافق جمعی میان عناصر اصلی نیازمند گفت‌وگوهای عمیق و سازوکارهای بسیار پیچیده در طراحی است تا این عناصر را در کنار هم قرار دهد. در برنامه‌ریزی‌های توسعه پنج‌ساله، لااقل در سه برنامه می‌گوید باید بودجه‌ریزی عملیاتی شود اما نمی‌شود.اگر استراتژی‌ها قائل بر تفاهم جمعی نباشد، راه به جایی نمی‌برد. * اگر خیرین مدرسه‌ساز نبودند مدارس سه نوبته و چهارنوبته می‌شد نوید ادهم: از نظر بنده، مردمی‌سازی، رویکرد است نه یک برنامه و فعالیت؛ یعنی باید مثل چتری می‌ماند که برای تمام سیاست گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های آموزش و پرورش حاکم شود. اگر باور به این قضیه به وجود آمد، باید همه تصمیم‌گیران، برنامه‌ریزان و مجریان آموزش و پرورش وفادار به این رویکرد باشند و اقتضائات و زمینه‌ها را فراهم کنند. نکته دوم این است که زمانی که واژه مردمی‌سازی در جامعه مطرح شد، موافقت‌ها و مخالفت‌های فراوانی به دنبال داشت. هر کدام از این موافقان و مخالفان هم ادله‌ای داشتند. یکی از دلایلش عدم توافق روی معنای مردمی‌سازی است. مردمی‌سازی یعنی مشارکت‌پذیر کردن آموزش و پرورش است یعنی شرایطی را به وجود آوریم که مردم در صحنه آموزش و پرورش حضور داشته باشند. مشارکت، شرکت دوجانبه است و یکسویه نیست. دو سوی قضیه باید برد ـ برد اتفاق بیفتد. اگر قانون برد ـ برد اتفاق نیفتد و فقط آموزش و پرورش بگوید نظرم این است و این کار را انجام دهد، مشارکت نیست. این تفکر که زمینه مشارکت را در آموزش و پرورش فراهم بیاوریم، یک طیفی است و تجلی های مختلف در گذر زمان در آموزش و پرورش داشت. تأسیس انجمن اولیا و مربیان به چه معناست؟ مردمی‌سازی به معنای مشارکت است و مردم در صحنه مشارکت آموزش و پرورش حضور داشته باشند و برای تربیت فرزندان‌شان، مشارکت کنند. اما در میدان عمل فقط پول دادن و پول گرفتن شد. چرا ایده درست در عمل منحرف شد؟ یک تجلی، خیرین مدرسه‌ساز است. اینها چه کسانی هستند؟ این افراد به کمک آموزش و پرورش برای حل مسأله آموزش و پرورش آمدند. حضور مردم در زمینه حل مشکل فضای فیزیکی مدرسه است. در اینجا موفق بودند. در حال حاضر حدود یک سوم مدارس کشور را خیرین ساختند. در این سال‌های اخیر این عدد به 40، 45 درصد هم رسید و اگر این حضور و مشارکت مردم و فرایند مردمی‌سازی ساخت و ساز مدارس نبود، الان مدارس سه‌نوبته و چهارنوبته در کشور داشتیم. آن روزی که این پدیده شکل گرفت و در پاسخ به نیاز، جامعه خیرین مدرسه‌ساز کشور تشکیل شد، در تهران مدارس چهارنوبته داشتیم. جامعه خیرین مدرسه‌ساز در مقایسه با انجمن اولیا و مربیان موفق‌تر است. چه مکانیزم‌هایی در طراحی و اجرا بود که این چنین شد؟ سومین تجلی، مدارس غیرانتفاعی است. مدارس غیرانتفاعی، حضور مردم در صحنه آموزش و پرورش است. این واگذاری آموزش و پرورش به گروهی است یعنی مدرسه با همه محتویات، برنامه و … به دست مردم سپردیم. آیا موفق بوده است؟ آیا این استراتژی مردمی‌سازی موفق بوده است؟ البته از روز تأسیسش نظرات موافق و مخالف داشته است. اخیرا دو بحث دیگر مطرح شده است، عنوان بعدی مدرسه یاری است که در حال تبدیل به قانون است. یعنی خیرین مدرسه‌ساز بعد از ساخت مدرسه، در مدرسه‌یاری هم کمک کنند. مدرسه‌یاری بخش نرم‌افزاری آموزش و پرورش است از توانمندسازی معلم گرفته تا رسیدگی به بچه‌های ضعیف و …است. اعتبارات دولتی کشش آن را ندارد که انجام دهد و مردم می‌توانند کمک کنند. مورد بعدی، مدارس هیأت امنایی یا مدرسه‌داری است که افراد وارد صحنه می‌شوند و مدرسه را با مشارکت دولت اداره می‌کنند. در غیرانتفاعی، مشارکت دولت در حداقل است. فقط مجوز و حداقل یک مدیر می‌دهد اما در هیأت امنایی، مدرسه و امکانات دولتی است. هم دولت آورده دارد و هم خیرین و مردم آورده دارند. اینها تجربیات تلخ و شیرین ما در سه‌، چهار دهه گذشته است. برخی‌ها موفق و برخی‌ها ناموفق است. چرایی موفق بودن یا ناموفق بودن می‌تواند موضوع قابل تأملی باشد. به نظرم یکی از دلایل عدم موفقیت، تبیین غلط مدرسه‌یاری و مردمی‌سازی و مشارکت مردمی بود. گروه مخالفان این واژه می‌گویند مردمی‌سازی به معنای خصوصی‌سازی است. خصوصی‌سازی به چه معناست؟ یعنی صفر تا 100 مدرسه را به دست مردم بدهیم. آموزش و پرورش به دلایل مختلف من جمله قانون اساسی، امر حاکمیتی است و نمی‌تواند واگذارش کرد. لذا خصوصی‌سازی نمی‌شود. یک عده عمیق تر به موضوع نگاه می‌کنند و می‌گویند آموزش و پرورش امری تخصصی است. هر کسی نمی‌تواند وارد این قضیه شود مگر آن شایستگی‌های لازم را داشته باشد. اگر آن فرد توانمند را دیدید که می‌تواند در برنامه‌ریزی، مدیریت و اداره مدرسه مشارکت کند و واجد آن صلاحیت‌ها و شایستگی‌ها باشد، اجازه دهیم وارد شود و اگر نبود، به این عنوان که پول دارد، درست نیست، وارد شود لذا می‌‌گویند مردمی‌سازی واژه‌ای مبهم است و قبول نداریم. چه زمانی مردمی‌سازی به معنای مفهوم دقیق کلمه، اتفاق می‌افتد. اول اینکه مردم را شریک راهبردی خودمان قرار دهیم نه شریک تاکتیکی. یعنی باور داشته باشیم دولت حتی اگر پول داشته باشد، حتی اگر نیاز مالی نداشته باشد، به صلاح نیست که به تنهایی بار آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت فرزندان را به دوش بکشد. آموزش و پرورش اگر می‌خواهد رسالت خود را به انجام برساند نیاز به مشارکت دارد. چرا؟ چون همه دوران زیست بچه که در مدرسه نیست، بخشی در خانه هست و یک متولی به نام پدر و مادر دارد. بخشی در جامعه است. اگر جامعه را نمی‌توانیم به میدان مشارکت بیاوریم، خانواده را که می‌توانیم بیاوریم. وقتی در سند تحول این بحث مطرح می‌شد ما به یک سه‌گانه رسیدیم که خانه، مدرسه و رسانه است. خانواده در این فرایند باید احساس مالکیت کند و مشارکت به همراه مراقبت اتفاق می‌افتد. اگر یکسویه مدرسه بگوید آنچیزی که ما می‌گوییم ، تو بیا مشارکت کن، چیزی برای او نگذاشته‌ایم. او شریک نیست.  یک صحبتی درباره آینده کنیم. تصویر بنده از آینده این است که در آینده بیش از امروز به مردمی‌سازی به مفهوم دقیق کلمه و مشارکت نیازمندیم. چرا؟ چون اولا خانواده‌های ما اکثرا به سمت تک فرزندی می‌روند. دوم اینکه پدر و مادرها باسواد شدند. سوم هم شرایط اعتماد اجتماعی است. اگر این شرایط اعتماد اجتماعی کم شود، خانواده می‌گوید خودم فرزندم را تربیت می‌کنم و هوم اسکولینگ شکل می‌گیرد. در گزارشی می‌خواندم که حدود 25 درصد بچه‌ها در یکی از ایالت‌های آمریکا در هوم‌اسکولینگ هستند یعنی مدرسه نمی‌روند. فقط امتحان می‌دهند تا کارنامه بگیرند. اگر می خواهیم دچار این اتفاق نشویم باید در را باز کنیم و بگوییم خانواده وارد مدرسه شود. باید نقش و میدان به آنها بدهیم و احساس مالکیت کنند و ضرورت حضور مردم در مدرسه باور شود. چه موانعی در این مسیر وجود دارد؛ اولین مانع، فرهنگ سازمانی وزارت آموزش و پرورش است؛ برخی مدیران و کارشناسان آموزش و پرورش این را بر نمی‌تابند و می‌گویند تعلیم و تربیت فقط کار ماست. دومین دلیل خودحق پنداری و نقد ناپذیری است. * برای حرکت به سمت مردمی‌سازی ، باید اتفاق در درون نهاد آموزش و پرورش بیفتد حاجی‌میرزایی: آموزش و پرورش یک امر حاکمیتی است و به درستی هم یک امر حاکمیتی است. چرا که هویت‌ساز و آینده‌ساز بوده و متکفل پرورش نسلی است که می‌خواهد نقش‌آفرین در بهترین دوره زندگی باشد. همچنین در دوره‌ای است که بیشترین و پایدارترین یادگیری را دارد. سؤال این است که آیا چنین نقشی قابل واگذاری است؟ مردم را در چه سطحی می‌توانیم مشارکت دهیم. خودمان برنامه‌ریزی کنیم و بگوییم اجرا کنید یا نقش‌شان را در سیاست‌گذاری و تنظیم‌گری بپذیریم؟ عده‌ای که کار را به مشارکت مالی منحصر کردند، در اینجا گیر کردند. صحبت این است که آیا راهی وجود ندارد که با حفظ شأن حاکمیتی بودن آموزش و پرورش، مشارکت مؤثر جامعه را فراهم کرد؟ اجرا که مشارکت مؤثر نیست؛ در حقیقت از تفاهم جمعی صحبت کردم. تفاهم جمعی به معنای رسیدن به حدی از درک یکسان و هماهنگ با همه شرکای راهبردی است. معتقدم خطا از اینجا آغازشده است که درک از مأموریت نقشی که دولت و آموزش و پرورش نسبت به نقش حاکمیتی دارد، بد فهمیده شده است و همچنان درب بر همین پاشنه می‌چرخد. از این جهت که بسیاری از نقش‌هایی که لازمه ایفای نقش حاکمیتی است، تعطیل شده است و به جای آن، بسیاری از نقش‌ها که قابل واگذاری به جامعه هست، تصدی شده است. درست در شرایطی که در گزاره‌هایی صحبت می‌کنیم و آموزش و پرورش را مهم‌ترین امر جامعه می‌دانیم اما بی مسؤولیت‌ترین مواجهه ما با مقوله آموزش و پرورش بوده است. در حقیقت نگران بودیم که این امر حاکمیتی را واگذار کنیم و سعی کردیم خودمان انجام دهیم و به تدریج دایره تصدی‌های ما افزایش پیدا کرد و این وظایف مهم را کنار گذاشتیم. معتقدم برای حرکت به سمت مردمی‌سازی، بیش از آنکه اتفاقی در مردم بیفتد، باید اتفاق در درون نهاد آموزش و پرورش و نوع رابطه‌اش با دولت و فهم مأموریت‌های خودش بیفتد. اگر خدمات مدارس را استاندارد کرده بودیم، کف خدماتش را تعییین کرده بودیم، نظام سنجش معتبری هم داشتیم، اقتدار خانواده را هم به رسمیت شناخته بودیم، به راحتی می‌توانستیم اهداف خود را پایش کنیم. نوید ادهم: یکی از اصلی‌ترین موانع مردمی‌سازی را موانع فرهنگی می‌دانم. فهم و تعریف درستی از مردمی‌سازی و مشارکت هم درون و هم بیرون آموزش و پرورش وجود ندارد لذا یک کار مستمر طولانی مدت دست‌اندرکاران این بحث می‌تواند فرهنگ‌آفرینی کند. یک تبیین دقیقی از مشارکت کنید و دیگران باور کنند. برخی از کارشناسان آموزش و پرورش، مشارکت را باور ندارند. با اینکه قوانین و مقررات هم وجود دارد. کل این جریان مردمی سازی باید از اصولی تبعیت کند؛ آن اصول، خط قرمزهاست و باید به آن وفادار باشیم. به عنوان مثال، یکی از این اصول، عدالت است. یعنی نباید مدرسه غیردولتی به بی‌عدالتی دامن بزند. نباید مشارکت به بی‌عدالتی دامن بزند. این اتفاق، سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی می‌خواهد. پایان پیام/

By aminkav

دیدگاهتان را بنویسید